!!! تنهاترین عاشق !!!

نیا باران,زمین جای قشنگی نیست...!

تنهاترین عاشق 



نظرات شما عزیزان:

سحر
ساعت0:39---23 آذر 1391
وقتی چترت خداست بگذار ابر سرنوشت هرچه میخواهد ببارد

شایان
ساعت1:48---19 آذر 1391

کاش هنوزم همه رو ۱۰ تا دوست داشتیم!!!


بچه که بودیم چه دل های بزرگی داشتیم


اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم

کاش دلهامون به بزرگی بچگی بود


کاش همان کودکی بودیم که حرفهایش

را از نگاهش می توان خواند


کاش برای حرف زدن

نیازی به صحبت کردن نداشتیم


کاش برای حرف زدن فقط نگاه کافی بود

کاش قلبها در چهره بود

اما اکنون اگر فریاد هم بزنیم کسی نمی فهمد

و دل خوش کرده ایم که سکوت کرده ایم


دنیا را ببین

بچه بودیم از آسمان باران می آمد

بزرگ شده ایم از چشمهایمان می آید!

****

بچه بودیم همه چشمای خیسمون رو میدیدن

بزرگ شدیم هیچکی نمیبینه


بچه بودیم تو جمع گریه می کردیم

بزرگ شدیم تو خلوت


بچه بودیم راحت دلمون نمی شکست

بزرگ شدیم خیلی آسون دلمون می شکنه


بچه بودیم همه رو ۱۰ تا دوست داشتیم

بزرگ که شدیم بعضی ها رو هیچ

بعضی هارو کم و بعضی ها رو بی نهایت دوست داریم


بچه که بودیم قضاوت نمی کردیم و همه یکسان بودن

بزرگ که شدیم قضاوتهای درست و غلط باعث شد که

اندازه دوست داشتنمون تغییر کنه


کاش هنوزم همه رو

به اندازه همون بچگی ۱۰ تا دوست داشتیم

*****

بچه که بودیم اگه با کسی

دعوا میکردیم ۱ ساعت بعد از یادمون میرفت

بزرگ که شدیم گاهی دعواهامون سالها تو یادمون مونده و آشتی نمی کنیم


بچه که بودیم گاهی با یه تیکه نخ سرگرم می شدیم

بزرگ که شدیم حتی ۱۰۰ تا کلاف نخم سرگرممون نمیکنه


بچه که بودیم بزرگترین آرزومون داشتن کوچکترین چیز بود

بزرگ که شدیم کوچکترین آرزومون داشتن بزرگترین چیزه


بچه که بودیم آرزومون بزرگ شدن بود

بزرگ که شدیم حسرت برگشتن به بچگی رو داریم


بچه که بودیم تو بازیهامون همش ادای بزرگ ترها رو در می آوردیم

بزرگ که شدیم همش تو خیالمون بر میگردیم به بچگی


بچه بودیم درد دل ها را به هزار ناله می گفتیم همه می فهمیدند

بزرگ شده ایم درد دل را به صد زبان به کسی می گوییم... هیچ کس نمی فهمه


بچه بودیم دوستیامون تا نداشت

بزرگ که شدیم همه دوستیامون تا داره



بچه که بودیم بچه بودیم

بزرگ که شدیم بزرگ که نشدیم هیچ؛ دیگه همون بچه هم نیستیم.
عشق چیست؟ مادر گفت عشق یعنی فرزند.
پدر گفت عشق یعنی همسر.
دخترک گفت عشق یعنی عروسک.
معلم گفت عشق یعنی بچه ها.
خسرو گفت عشق یعنی شیرین.
شیرین گفت عشق یعنی خسرو.....
اما فرهاد هیچ نگفت. فرهاد نگاهش را به آسمان برد!
باچشمانی بارانی.. میخواست فریاد بزند اما سکوت کرد!
میخواست شکایت کند اما نکرد. نفسش دیگر بالا نمی آمد !
سرش را پایین آورد و رفت!
هر چند که باران نمی گذاشت جلوی پایش را ببیند!
ولی او نایستاد...
سکوت کرد و فقط رفت ، چون میدانست او نباید بماند..
و اینجا عشق معنا شد...................



نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ چهار شنبهبرچسب:,

] [ 4:15 بعد از ظهر ] [ forlorn ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه